گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱

 

کوی عشق است این که مرغ سدره، این جا، پر گذاشت

خوشدلی آمد که تاج غم ربا بر سر گذاشت

عقل دل را در ره عشق رهبر شد، ولی

تیز بینی کرد و در اول قدم رهبر گذاشت

آمد از شهر ازل با عالمی هوش و خرد

[...]

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

امسال نوبهار قدم پیشتر گذاشت

گل نیز از بساط چمن پا بدر گذاشت

سوسن بوصف باغ زبانرا کبود کرد

نرگس ز شوق در قدح لاله سر گذاشت

برگ شکوفه رقعه معشوق باغ بود

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۹

 

روزی که عشق داغ مرا بر جگر گذاشت

از شرم، لاله پای به کوه و کمر گذاشت

عاقل ز دست دامن فرصت نمی دهد

نتوان جنون خود به بهار دگر گذاشت

آن گرمرو ز سردی ایام آگه است

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode