گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد

هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد

تخم امید ما از و نارسته ماند از بی‌نمی

اما به کشت دیگران باران رحمت کم نشد

خوش بخت تو ای مدعی کاینجا که من خوارم چنین

[...]

وحشی بافقی