گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست

گو مهیا شو که می‌باید به سد حیرت نشست

آمدم تا روبم و در چشم نومیدی زنم

گرد حرمانی که بر رویم در این مدت نشست

بزم ما را بهر چشم بد سپندی لازمست

[...]

وحشی بافقی