خوی هرکس از گوهر تن بود

زگل بوی و از خار خستن بود

بلورین ساق بود و سیمتن بود

نگار چین و خورشید ختن بود

اصل معنی راه او رفتن بود

واز طریق خارجی گشتن بود

تخم بنشاندی که نوروزت نبود

جز دو چشم راه بین کورت نبود

خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد

گر تو بیداد کنی شرطِ مُروَّت نَبُوَد

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نَپْسَندی

آنچه در مذهبِ اربابِ طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نَبَرَد گریهٔ عشق

[...]

یک به یک را چو قوت تن بود

زور کردن همان شکستن بود

بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبود

بود غم هم پیش ازین، اما به این لذت نبود

گرچه دامانش گرفتم، شکوه‌ام ناگفته ماند

آفتاب طالعم را فرصت رجعت نبود

سنگ چون ریگ روان می‌آید از دنبال او

[...]

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

دوست را چاره به جز مرهم رحمت نبود

خیره آن دیده که گریان نبود در غم تو

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مهدی هادی طلب و سایه او

[...]

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

دوست را چاره به جز مرهم رحمت نبود

خیره آن دیده که گریان نبود در غم تو

تیره آن دل که در او شمع محبت نبود

دولت از مهدی هادی طلب و سایه او

[...]