گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

هرکه زاین وادی به کوی بخت و دولت می‌رسد

از ره و رسم قدم داریّ و همّت می‌رسد

فرصت صحبت مکن فوت از پیِ مقصود خویش

حالیا خوش بگذران کآن هم به فرصت می‌رسد

از خروش کوس شاهان این نوا آید به گوش

[...]

خیالی بخارایی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

مرد از راه شکست خود به عزت می‌رسد

سنگ تا مینا نگردد، کی به قیمت می‌رسد

روزن فانوس را مانَد حسودِ تنگ‌چشم

هرکه را سوزد چراغ، او را کدورت می‌رسد

بر سر درویشی خود لرزدم دل همچو بید

[...]

واعظ قزوینی