×
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲
آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه
تا به این غایت مروت بیوفایی اینهمه
جسم و جانم را زهم پیوند بگسستی بس است
با ضعیفی همچو من زور آزمایی اینهمه
استخوانم سوده شد از روی خویشم شرم باد
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸
این همه الفت به غیر از من جدایی این همه
آشنایی این همه ناآشنایی این همه
تا کی از اهل وفا باشی جدا ای بیوفا؟
با وفاداران نشاید بیوفایی این همه
از لبش دایم گدایی میکنم بوسی و نیست
[...]