گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد

به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد

خوش آن عشقی که در کوی جنونم خسروی بخشد

جهان پر لشکر از اشک جهان پیمای من باشد

هوس دارم دگر در عشق آن شب زنده‌داری ها

[...]

وحشی بافقی