گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸

 

دل خود را هنوز اندر تمنای تو می‌بینم

که میمیرم چو ماهی را به سیمای تو می‌بینم

نسیم آشنائی لرزه می‌اندازدم بر تن

چو سروی را به لطف قد رعنای تو می‌بینم

به شکلت دیده‌ام شوخی و خواهد کشتنم گویا

[...]

محتشم کاشانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۶ - ظفر کرمانی

 

در صومعهٔ صوفی اوصاف تو می‌خوانند

در محکمهٔ مفتی غوغای تو می‌بینم

از چنگ و نی و مطرب آواز تو می‌آید

در جام و خم ساقی صهبای تو می‌بینم

رضاقلی خان هدایت