گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف

ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف

روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ

کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف

ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم

[...]

وحشی بافقی