گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱

 

در هجر توام قوت یک آه نماند

قوت دل من جز غمت ای ماه نماند

زین خیره سری که عشق مه رویانست

اندر ره عاشقی دو همراه نماند

سنایی
 

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۹۸

 

دل خستهٔ سال و بستهٔ ماه نماند

فانی شد و از نیک و بد آگاه نماند

از بس که فرو رفت به اندیشهٔ تو

اندیشهٔ غیر را در او راه نماند

عطار
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

یکسر مو دلت سفید نگشت

هیچ مو در تنت سیاه نماند

ای حسن توبه آن گهی کردی

که تو را قوت گناه نماند

شیخ بهایی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

در دلم جز غم و در سینه بجز آه نماند

عیش و شادی را در خلوت من راه نماند

عزت و ثروت و ناز و شرف و جاه نماند

تکیه جز بر کرم و رحمت الله نماند

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode