گنجور

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

گفتم بکنم دو دست کوتاه از تو

دل برکنم، ای صنم، به یک راه از تو

اکنون چو برید خواهم، ای ماه، از تو

از جان کنم آغاز، پس آنگاه از تو

۲ بیت
ازرقی هروی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۷۲

 

شاد است همه عمر نکوخواه از تو

دشمن کور است گاه و بیگاه از تو

عیش خوش ما بی تو ندارد آبی

سلطان وجود لوحش الله از تو

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

من بیدل بعمر خود ندیدم یک نگاه از تو

نمیدانم چه عمرست این؟ دریغ و درد و آه از تو!

همان روزی که گشتی پادشاه حسن، دانستم

که داد خود نخواهد یافت هرگز دادخواه از تو

مکش هر بی گنه را، زان بترس آخر که در محشر

[...]

۷ بیت
هلالی جغتایی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

به خدا میبرم پناه از تو

که شد آیینه‌ام سیاه از تو

۱ بیت
آذر بیگدلی