گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست

نامحرم راز است زبانی که مرا هست

با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت

از درد همین است فغانی که مرا هست

ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری

[...]

وحشی بافقی