گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

بازم غم بیهوده به همخانگی آمد

عشق آمد و با نشأهٔ دیوانگی آمد

ای عقل همانا که نداری خبر از عشق

بگریز که او دشمن فرزانگی آمد

خوش باشد اگر کنج غمت هست که این دل

[...]

وحشی بافقی