گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

ز کار بستهٔ ما عقدهٔ حرمان که بگشاید

که سازد این کلید و قفل این زندان که بگشاید

به گلخن گر روم از رشک گلخن تاب در بندند

به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید

چنین کز دیدن هر ناپسندم خون بجوش آمد

[...]

وحشی بافقی