گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۶

 

خنده دزدیدن به دل گل در گریبان کردن است

لب گشودن رخنه در دیوار بستان کردن است

تنگ خلقی را به همواری مبدل ساختن

چشم تنگ مور را ملک سلیمان کردن است

گریه را در آستین دزدیدن از چشم بدان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۷

 

نامرادی زندگی بر خویش آسان کردن است

ترک جمعیت دل خود را به سامان کردن است

در پریشان اختلاطی صرف کردن نقد عمر

در زمین شوره تخم خود پریشان کردن است

بر نمی خیزد صدا از دست چون تنها بود

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

مایه عزت، ز مردم روی پنهان کردن است

از نظر خود را نهفتن، جسم را جان کردن است

سالک راه خدا بودن، باین طول امل

همرهی در راه با غول بیابان کردن است

در کتاب گل، بآب زر نوشتست این حدیث

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode