گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

به راز عشق زبان در میان نمی‌باشد

زبان ببند که آنجا بیان نمی‌باشد

میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است

بیان حال به کام و زبان نمی‌باشد

دل رمیدهٔ من زخم دار صید گهیست

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۶

 

گلستان ارم جز عارض جانان نمی باشد

پریزادی بغیر از چشم خوش مژگان نمی باشد

دل تاریک را از فکر دنیا نیست دلگیری

که باغ دلگشای جغد جز ویران نمی باشد

برآ از جسم خاکی گر دل آسوده می خواهی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷۳

 

به زیر چرخ دل شادمان نمی‌باشد

گل شکفته درین بوستان نمی‌باشد

خروش سیل حوادث بلند می‌گوید

که خواب امن درین خاکدان نمی‌باشد

مخور ز ساده‌دلی‌ها فریب صبح نشاط

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹۲

 

رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد

طلای بی غشی چون درد بی درمان نمی باشد

سبکسیرست دولت، بند نتوان شدن یک جا

سکندر را نصیب از چشمه حیوان نمی باشد

نگردد از روانی اشک را مانع صف مژگان

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

دلی که نیست حزین شادمان نمی باشد

گر اینچنین نبود آنچنان نمی باشد

ز حادثات اگر خواهی ایمنی بگریز

به کشوری که در او آسمان نمی باشد

چه مایه نفع که از نقد عمر برگیرد

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode