×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۹
دلم ز درد غم عشق جان نخواهد برد
گمان هستی این ناتوان نخواهد برد
اگر ز جور تو جانم به لب رسد جانا
بجز درِ تو به جایی فغان نخواهد برد
بیا که وقت گلست و به بوستان بَرَمت
[...]
۹ بیت