گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹

 

دگر با نوخطی دارد دل من در میان سودا

که دارد در گره هر موی خطش یک جهان سودا

غبار استخوانم سرمه چشم غزالان شد

نمی پیچد سر از سنگ ملامت همچنان سودا

که جز دیوانه من، سایه بید سلامت را

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode