گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

هرشب از زلف تو حال من پریشان‌تر بود

هردم از لعل تو چشمم گوهرافشان‌تر بود

گرچه نتواند ز جا جنبید سرو جویبار

بر قدت از شاخ نی در آب لرزان‌تر بود

گفتیم یک بوسه خواهی یا دو دشنام از لبم

[...]

جامی