گنجور

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۴

 

امروز منم ز خان و از مان بیرون

چه خان و چه مان از دل و از جان بیرون

چندان که چو گوی میدوم از هر سوی

مینتوان شد از خم چوگان بیرون

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸

 

ای مکان تو از مکان بیرون

سر امرت ز کن فکان بیرون

در وجودی و از وجود به در

در جهانی و از جهان بیرون

آسمان و زمین تو داری، تو

[...]

اوحدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون

گمان مبر که رود مهر او ز جان بیرون

ندانم آن بت کافر نژاد یغمائی

کی آمدست زاردوی ایلخان بیرون

در آن میان دل شوریده حال من گمشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۱

 

کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون

زمین راه تو از زیر آسمان بیرون

گدای کوی ترا پایه از فلک بر تر

همای عشق ترا سایه از جهان بیرون

کسی که پای نهد در ره تو از سر صدق

[...]

سیف فرغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴۹

 

ز ابر آن روز آید روشنی بخش جهان بیرون

که آید از نقاب شرم روی دلستان بیرون

ز جیب غنچه بیرون آورد گل دست گستاخی

چو از گلشن رود آن شاخ گل دامن کشان بیرون

اگر از دورباش بوستان پیرا نیندیشد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰۱

 

چون دهد چشم ترم اشک به دامان بیرون

ز آستین بحر کند پنجه مرجان بیرون

بر لب ساغر ازان بوسه سیراب زنند

که نیارد سخن از مجلس مستان بیرون

هر کجا رفت همان چشم به دنبالش بود

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵۴

 

ز تن شکفته رود جان صادقان بیرون

که تیر راست جهد صاف از کمان بیرون

حضور خانه خود مغتنم شمار که تیر

به زور می رود از خانه کمان بیرون

کسی که چشم گشایش ز بستگی دارد

[...]

صائب تبریزی