گنجور

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۳

 

هر شب دل من چنان بسوزد

در ناله او جهان بسوزد

تو هم ز دلم نمی کنی یاد

ترسی که ترا زبان بسوزد

مهستی گنجوی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰

 

گر آه کنم زبان بسوزد

بگذر ز زبان جهان بسوزد

زین سوز که در دلم فتادست

می‌ترسم از آن که جان بسوزد

این سوز که از زمین دل خاست

[...]

عطار
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

ز هجرانت چنانم جان بسوزد

که بر جانم دل هجران بسوزد

ز می چون لعل سازی آتشین رنگ

خضر در چشمه حیوان بسوزد

ز جور پاسبانش بیم آن است

[...]

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode