گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۵

 

دل به جان درمانده وان جان جهان با دیگران

من ز پا افتاده وان سرو روان با دیگران

آن که از خود دیدن جولان او رشک آیدم

چون توانم دیدنش جولان کنان با دیگران

التفات او چه خرسندی دهد چون بینمش

[...]

جامی