گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۷

 

رو ای غم و اندیشه خطا می‌گوئی

از کان وفا چرا جفا می‌گوئی

هر کودک را گر از جفا ترسانند

من پیر شدم در این مرا می‌گوئی

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

گر قامت سرو را دوتا میگویی

ور ماه دو هفته را جفا می گویی

اندر همه عالم این دل و زهره که راست؟

تا با تو بگوید که چرا میگویی؟

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

گر قامت سرو را دوتا میگویی

ور ماه دو هفته را جفا می گویی

اندر همه عالم این دل و زهره که راست؟

تا با تو بگویدکه چرا میگویی؟

مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

گر قامت سرو را دوتا میگویی

ور ماه دو هفته را جفا می گویی

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۶

 

گفتم: ای سیم‌ذقن! گفت: که را می‌گویی؟

گفتم: ای عهدشکن! گفت: چه‌ها می‌گویی

گفتم: ای آنکه نداری سر یک موی وفا

گفت: معلوم شد اکنون که مرا می‌گویی

گفتم: ای جان ز دل سخت تو فریاد مرا

[...]

کمال خجندی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۹ - وحدت هندوستانی

 

ای که خود را نشناسی و خدا می‌گویی

جان درویش کجایی ز کجا می‌گویی

آنکه دیده است رخ یار به خود حیرانست

من به حیرت که تو نادیده چه‌ها می‌گویی

رضاقلی خان هدایت