مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴
همیبینیم ساقی را که گرد جام میگردد
ز زر پخته بویی بر که سیم اندام میگردد
دگر دل دل نمیباشد دگر جان مینیارامد
که آن ماه دل و جانها به گرد بام میگردد
چو خرمن کرد ماه ما بر آن شد تا بسوزاند
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۶
کار عالم به پختگی باشد
شیخ ما بین که خام میگردد
جل سیاهی که دل سیاه کند
گرد عبدالسلام میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۹
دل از گفتار ناسنجیده بی آرام می گردد
که شکر خواب، تلخ از مرغ بی هنگام می گردد
تلافی را مکافات عمل در آستین دارد
دهن گوینده را تلخ اول از دشنام می گردد
ندارد نامداری حاصلی غیر از سیه رویی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۰
دل صد پاره زان گرد می گلفام می گردد
که این اوراق را شیرازه خط جام می گردد
ندارد دل قرار از گردش گردون، چه دورست این
که طفل از جنبش گهواره بی آرام می گردد
درین محفل که صاف از درد و درد از صاف می جوشد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹۵
اگر بهانه طفلان تمام می گردد
به بوسه هم لب لعل تو رام می گردد
امیدها به لبش داشتم، ندانستم
که این قدح به چشیدن تمام می گردد
به عاشقان سیه روز خنده بیدردی است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۲۳
میان نور و ظلمت عالمی دارم، نمی دانم
که شامم صبح یا صبح امیدم شام می گردد
به گمنامی قناعت کن دل روشن اگر خواهی
که در چشم نگین عالم سیاه از نام می گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۲۴
ز عشق افزون تمنای دل خودکام می گردد
ز خورشید قیامت این ثمرها خام می گردد
ز همواری نگین تا نامور گردید دانستم
که هر کس می شود هموار، صاحب نام می گردد
سگ لیلی به جز لیلی نگردد آشنا با کس
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۷۵
زمین خشک، گلزار از می گلفام میگردد
فلک بر مدعا گردش کند چون جام میگردد
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸
چنان از اضطرابم خوش دل آن خودکام می گردد
که از گردیدن حالم به بزمش جام می گردد
نصیبی بهر سروستان جنت تا به دست آرد
رعونت روز و شب برگرد آن اندام می گردد
گهی لب را تکلم آشنا گردان سرت گردم
[...]