گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴

 

عروسم نباید که رعنا شوم

به نزد خردمند رسوا شوم

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۶

 

گذارم بدین مسیحا شوم

نگیرم بخوان واژ و ترسا شوم

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام

 

به بد نام هر جای پیدا شوم

به نزد پدر نیز رسوا شوم

اسدی توسی
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۸ - نشأه جام چهارم

 

که در چارمین نشأه شیدا شوم

باظهار اسرار گویا شوم

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲۶

 

چند از غفلت به عیب دیگران گویاشوم

سرمه ای کو تا به عیب خویشتن بینا شوم

غیرتی کو تا ز خود آتش بر آرم چون چنار

تا به چند از بی بری بارچمن پیراشوم

چون کمان از خانه آرایی ندیدم حاصلی

[...]

صائب تبریزی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی

 

بازگویم گو که خود شیدا شوم

نیست غم تنها اگر رسوا شوم

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۵ - خطاب‌ به‌ نفس‌ ناطقه‌ و بیان جذبه‌ عارف‌

 

من‌ خود آن گنجم‌ کنون پیدا شوم

گو میان انجمن‌ رسوا شوم

صفی علیشاه
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۲

 

من اگر آشفته و شیدا شوم

پیشِ خدایان همه رسوا شوم

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم

به امید روی تو آمدم که مگر ز تو کامروا شوم

نه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کامروا شدم

نه چنان دچار بلا شدم که دگر بفکر دوا شوم

همه روزه روزی من غمست همهٔ شبم شب ماتمست

[...]

غروی اصفهانی
 

رهی معیری » ترانه‌ها و نغمه‌ها » شمارهٔ ۲۹ - وای از شب من

 

شب ها ز راحت جدا شوم

با مرغ شب هم نوا شوم

رهی معیری