×
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
به بد نام هر جای پیدا شوم
به نزد پدر نیز رسوا شوم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس ویاند و نعرهزنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ
بر مسلمانان پل دریا شوم
باز بر فرعون اژدها شوم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲۶
چند از غفلت به عیب دیگران گویاشوم
سرمه ای کو تا به عیب خویشتن بینا شوم
غیرتی کو تا ز خود آتش بر آرم چون چنار
تا به چند از بی بری بارچمن پیراشوم
چون کمان از خانه آرایی ندیدم حاصلی
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی
بازگویم گو که خود شیدا شوم
نیست غم تنها اگر رسوا شوم
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۵ - خطاب به نفس ناطقه و بیان جذبه عارف
من خود آن گنجم کنون پیدا شوم
گو میان انجمن رسوا شوم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵
به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم
به امید روی تو آمدم که مگر ز تو کامروا شوم
نه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کامروا شدم
نه چنان دچار بلا شدم که دگر بفکر دوا شوم
همه روزه روزی من غمست همهٔ شبم شب ماتمست
[...]