گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

در آن کو می روم هر لحظه باشد یار پیش آید

زهی دولت ز هر صد بار اگر یک بار پیش آید

نیاید هرگزم پیش آن بلای جان نبوده ست آن

که می گویند عاشق را بلا بسیار پیش آید

به وصف حال خود صد داستان بر یکدگر بندم

[...]

جامی