گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

نه تنها جان من دردی ز گل رخساره دارد

جگر هم پاره زان درد دل هم پاره دارد

ز خورشیدست روشن تر رخت حیران آن چشمم

که بر خورشید آن رخ طاقت نظاره دارد

بسی فرقست زان سرو سهی ای باغبان با گل

[...]

فضولی
 
 
sunny dark_mode