گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم

بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست

اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم

با مرکز و محیط نداریم هیچ کار

[...]

وحشی بافقی