گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست

بس شعله کزان در دل احباب گرفته ست

بیمار تو شد دل ز لبت چاشنیی بخش

کش آرزوی شربت عناب گرفته ست

در دیده دگر خواب خیال است که بینم

[...]

جامی