×
عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲
گر مرد رهی،رَخْت به دریا انداز
سربار، برو، بر سرِ غوغا انداز
با رنج وبلا و محنت امروز بساز
ناز و طرب و عیش به فردا انداز
فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳
ای فیض بیا دلی بدریا انداز
زین پستی خویش را ببالا انداز
یعنی ز کمال هر چه اندوختهٔ
از سر بردار و بر ته پا انداز
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۵
چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز
سریست زحمت دوشت به زبر پا انداز
گدای درگه حاجت چه گردن افرازد
بلندی مژه هم برکف دعا انداز
اشارتیست ز دی کشتههای فردایت
[...]