طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹
ای عارض گلگون تو از باده گهرریز
شمشیر جفای تو بود بر سر من تیز
ابروی تو خم گشته است از بار تغافل
از باده ناز است قدح چشم تو لبریز
در پیش غمت توسن عمرم بود اکنون
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۳ - دلیل منزل شوقم به دامنم آویز
دلیل منزل شوقم به دامنم آویز
شرر ز آتش نابم به خاک خویش آمیز
عروس لاله برون آمد از سراچه ناز
بیا که جان تو سوزم ز حرف شوقانگیز
به هر زمانه به اسلوب تازه میگویند
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۹۲ - )
طاقت عفو در تو نیست اگر
خیز و با دشمنان در آ به ستیز
سینه را کارگاه کینه بساز
سرکه در انگبین خویش مریز
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۴۲ - گلستانی ز خاک من بر انگیز
گلستانی ز خاک من بر انگیز
نم چشمم بخون لاله آمیز
اگر شایان نیم تیغ علی را
نگاهی دو چو شمشیر علی تیز
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۷ - ز قرآن پیش خود آئینه آویز!
ز قرآن پیش خود آئینه آویز
دگرگون گشتهای از خویش بگریز
ترازویی بنه کردار خود را
قیامتهای پیشین را برانگیز
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۰۱ - تو ای باد بیابان از عرب خیز
تو ای باد بیابان از عرب خیز
ز نیل مصریان موجی برانگیز
بگو فاروق را پیغام فاروق
که خود در فقر و سلطانی بیامیز
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۲ - شبنم
گفتند فرود آی ز اوج مه و پرویز
بر خود زن و با بحر پر آشوب بیامیز
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۶ - در بیان اینکه خودی از سؤال ضعیف میگردد
همت از حق خواه و با گردون ستیز
آبروی ملت بیضا مریز
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۶ - حکایت شیخ و برهمن و مکالمه گنگ و هماله در معنی اینکه تسلسل حیات ملیه از محکم گرفتن روایات مخصوصه ملیه می باشد
قطره ئی؟ خود را بپای خود مریز
در تلاطم کوش و با قلزم ستیز
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳ - تمهید : در معنی ربط فرد و ملت
«نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
گر نمی فهمی ز پیش ما گریز»
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است
چون نهال از خاک این گلزار خیز
دل بغائب بند و با حاضر ستیز
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳ - تمهید آسمانی نخستین روز آفرینش نکوهش می کند آسمان زمین را
نی به کوهی آب جوئی در ستیز
نی به صحرائی سحابی ریزریز
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۹ - مجلس خدایان اقوام قدیم
ساحلش ناپید و موجش گرم خیز
گرم خیز و با هواها کم ستیز
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۸ - فلک مشتری ارواح جلیلهٔ حلاج و غالب و قرة العین طاهره که به نشیمن بهشتی نگرویدند و به گردش جاودان گراییدند
چون بگیرم منزلی گوید که خیز
مرد خود رس بحر را داند قفیز
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۶ - قلزم خونین
موج خون با موج خون اندر ستیز
درمیانش زورقی در افت و خیز
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۴ - حکمت کلیمی
بندهٔ درمانده را گوید که خیز
هر کهن معبود را کن ریز ریز»
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۶ - لا اله الا الله
بنده را با خواجه خواهی در ستیز
تخم «لا» در مشت خاک او بریز
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۰ - اشکی چند بر افتراق هندیان
هر نفس با روزگار اندر ستیز
سنگ ره از ضربت او ریز ریز
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد
دست او با آب و خاک اندر ستیز
آن بهم پیوسته و این ریز ریز