×
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹
از رأی شمیران غم دل افزون شد
وز جعبه شوم کن جگرها خون شد
چون نوبت آراء لواسان گردید
فریادکنان جان ز بدن بیرون شد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷
عاقبت دلا دیدی کار یار و من چون شد
حاصل من از عشقش دیدهٔ پر از خون شد
مهر اگر فزاید مهر از چه رو بآن مه من
هرچه مهر افزودم جور و کینش افزونشد
دوش مستی ما را جام مینشد باعث
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » عید نوروز
زین همه شکوه چه گویم؟ که دل من خون شد!
ز افق خونین خون دل من افزون شد
نقش دلبر به دل، از خون دلم، گلگون شد!
حاصل این همه خون دلم، این مضمون شد:
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۱ - کفن سیاه
حرف آخرش همین بود و ز در بیرون شد
لیک از این حرف چه گویم که دل من چون شد؟
یاد شد وقعه خونینی، وز آن دل خون شد
گوئی آن جنگ عرب در دل من اکنون شد!
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۸ - آذربایجان
آشفته خاطر دشمن دون شد
می در گلوی مدعی خون شد