گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۳

 

من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم

بی روی تو مجبورم بی لعل تو مخمورم

بی چشم تو حیرانم بی زلف پریشانم

خود گو چه بود درمان من خسته و رنجورم

در کعبه و بتخانه در مسجد و میخانه

[...]

سعیدا
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵

 

همتی ساقیا که مخمورم

منتی نه به قلب رنجورم

درد سر دارم از فسرده‌دلان

آتشی زن زآب انگورم

پرده بردار زآتش سینا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱

 

آخر ای پیر خرابات نه من مخمورم

گر زنم حلقه بدر می طلبم معذورم

از چه در حلقه مستان تو را هم ندهند

من که در سلسله دردکشان مشهورم

میکشانت همه کشتی بشط می راندند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

در بندگی خدای خود مأمورم

با آنکه هوای نفس را، مقهورم

گویند که مجبور نئی مختاری

بالله که در اختیار هم مجبورم

وفایی شوشتری
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۲۸۶

 

دگر شب شد که مشتاق حضورم

کنم یاد از رفیق گشته دورم

نسوزد هیچ عاشق مثل فایز

خمیر آسا گرفتار تنورم

فایز
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۶ - واسطه الفیض و المدد

 

ابا این جمله فقدان و قصورم

مدار از رحمت ذاتیه دو رم

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۵ - در نفرت مجالست غنی با فقیر

 

نماید از ره توفیق دورم

کند همخوابه با کبر و غرورم

صامت بروجردی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

از باده دوش سخت مخمورم

از درد خمار سخت رنجورم

از باده شدم خراب سخت ای ترک

هم باده کند دو باره معمورم

من مرده ام و توئی سرافیلم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

بداودی رسان نطق طیورم

که داودم من این دفتر زبورم

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

تو لولوئی و من دریای نورم

تو موسی من و من کوه طورم

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۲ - فی المناجات

 

ز صفوت بخش انوار سرورم

نشان بر صفه ایوان نورم

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح

 

تو آگاهی که من مشتاق نورم

تو نور نخل و من موسای طورم

صفای اصفهانی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

ز معمار خرابی بس که همچون گنج معمورم

چو مرهم عاقبت گل می‌کند از زخم ناسورم

جز آهنگ محبت نیست در مضراب من دیگر

همین «عشاق » می‌آید به گوش از ساز تنبورم

مرا اندیشه هجر و خیال وصل کی باشد؟!

[...]

طغرل احراری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۳

 

گه رافائل گه میکِلانژ آورم

گاه هُومر گه هِرُودت پرورم

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

از نرگس مست تو مخمورم

هر چند خرابم، معمورم

از لالۀ روی تو می سوزم

چون شمع، وز سر تا پا نورم

از مهر تو سینا سینۀ من

[...]

غروی اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode