گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - قطعه

 

بود قرآن کتابی پای تا سر

کلام ایزد علام ذوالمن

دو عالم یک ورق کانرا دورویست

همه معنای آن آیات متقن

چو این یکرو که خواندی صدق دیدی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید مولود

 

چو پنهانی از من تو ای سر ذوالمن

به صابر علی باشدم دیده روشن

که او در توفانیست بی‌ریب و ‌بی‌ظن

به سوی تو گردید او رهبر من

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - در مدح اعلیحضرت بقیه‌الله عجل‌الله تعالی فرجه

 

گویی استاد صنع ساخته اندر چمن

گنبدی از به ولی زرد چو رخسار من

رایحه آن زند طعنه به مشگ ختن

ز اهل حبش چند تن گرفته در وی وطن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در تهنیت عید مولود - در ماه رجب ۱۳۳۹ هجری‌قمری

 

در هوا دارد صبا همراه خود برگ سمن

یا بشیر از بهر یعقوب دل آرد پیرهن

گل چو یوسف میفروشد حسن در مصر چمن

چون خریداران بگردش از ریاحین انجمن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - بسمه تعالی شانه

 

در تو شود منتهی این ما و من

جمله توئی نیست مقام سخن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - آیت کبری

 

در چمن دهر مشو خار بن

گل شو و دلهای حزین شاد کن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - رؤیای صادقه

 

در لگنی جامه یکی پیرزن

شست و فرو ریخت کف از آن لگن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - رؤیای صادقه

 

تا کند از نوع پرستی سخن

تازه کند رسم جهان کهن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - نتیجه راستی

 

گفت گمان کن ز کفت راهزن

آن بر بوده است عطا کن بمن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - پنبهٔ ایران

 

هست خدا شاهد حالم که من

بهر خدا درج کنم این سخن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - شیر و روباه

 

گفت چرا گفت مباد از دو تن

طعمه کم آید تو کنی قصد من

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - شیر و روباه

 

گر که شوی سیر گشایم رسن

ورنه که صید دگر آرم بفن

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - شیر و روباه

 

آمد و بگسست بدندان رسن

شیردوان گشت بکوه و دمن

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۳۷۵
۳۷۶
۳۷۷
۳۷۸
۳۷۹
۳۸۰
sunny dark_mode