غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الفضل العباس سلام الله علیه » شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الفضل العباس سلام الله علیه
شمع ایوان وفا شد به شبستان عدم
با دلی داغ ازغم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۵ - أیضاً فی رثائه علیه السلام عن لسان امه
ترا با شیرۀ جان پروردیم
دریغا کز تو جانا دل بریدم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۹ - فی رثاء علی الاکبر سلام الله علیه
جانا تو رفتی و شدی آسوده از غم
روح تو خرم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
یک چمن سرو شد از تیشۀ بیداد قلم
از گلستان قدم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۴ - فی رثاء القاسم بن الحسن علیه السلام
نو باوۀ نبوت از بوستان هاشم
یا شاهزاده قاسم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۵ - فی رثاء القاسم بن الحسن سلام الله علیهما
از چه غرقۀ خونست قد شاخ شمشارم
نوجوان دامادم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام
حلقۀ سور شد محیط ماتم
فضای عالم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء الامام ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام
تا که آن قبلۀ آفاق روان شد ز حرم
خونفشان شد زمزم
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء الامام ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام
مرو از مقدم او شد ز صفا باغ ارم
شد پناگاه امم
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۶ - برای تاج السلطنه - دختر ناصرالدین شاه
دو صد درد من
از نگاهی دوا کن
حبیبم طبیبم عزیزم، تویی درمان دردم، ز کویت برنگردم
به هجرت در نبردم به قربان تو گردم
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲۷
جمله پیچ و خم
کار ملک جم
چون رخت صنم
ز بیش و کم (ز بیش و کم،ز بیش و کم،ز بیش و کم)
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۳۵
ز جشن جمشید جم دلی نمانده خرم
از آن که اهرمن را مکان بود به کشور جم
به پادشاه عجم بده ز باده جامی
مگر که پادشه عجم ز دل برد غم
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶
تو نه اهل رزمی و نه اهل بزم
تو دزدی و غارتگر نثر و نظم
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶
«مزن بیتأمل به گفتار دم
نکو گوی اگر دیر گویی چه غم»
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶
اگر جان به قربان نامش کنم
تن و جان هم از او بود من کیم
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۹ - به یاد دکتر رضازادهٔ شفق
در شفق، من، به ذات حق قسم است
آنچه دیدم، صفات حق دیدم
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - هرج و مرج
بزم طرب ساز و کن فراز در غم
سادهٔ زیبا بخواه و بادهٔ درغم
خون سیاووش ریز در کف موسی
قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم
مطرب! چون ساختی نوای همایون
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان
نهادم ز بهر عیادت قدم
به دولتسرای ولی النعم
خداوند انعام و احسان «وثوق»
سر سروران خواجه محتشم
به نزد خدای جهان رستگار
[...]