گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶

 

زاهد ازتر دامنی دامن چو بر اخگر زند

سبزه جای دود از آتش همان سر بر زند

دود آه عندلیبان آتش صد خرمنست

خویش را از پا در آرد هر که گل بر سر زند

رنگ خجلت از رخ گل تا قیامت ظاهرست

[...]

کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - کتابه عمارت لاهور

 

گیاهی کز آن خاک سر بر زند

بجای گلش چرخ بر سر زند

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۸

 

در دل شب هر که جامی از می احمر زند

صبحدم با آفتاب از یک گریبان سرزند

وقت رفتن زردرویی می برد با خود به خاک

هر که چون خورشید تابان حلقه بر هر در زند

بایدش اول به گردن خون صدبلبل گرفت

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴

 

آنکه چون جامی خورد آتش به بزمی در زند

آفت دوران شود گر ساغر دیگر زند

می تواند گشت از خوان که و مه کامیاب

دست تسلیم آنکه دایم چون مگس بر سر زند

می تواند روز و شب تاج سر افلاک بود

[...]

جویای تبریزی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

از کین گر آن بیدادگر بر سینه‌ام خنجر زند

باد ابحل خون منش گر خنجر دیگر زند

شکرانه خواب خوشت مپسند در بیرون در

ناکرده خواب صبحدم گر حلقه‌ای بر در زند

ساقی ندانم باده‌ام داد از کدامین میکده

[...]

طبیب اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰ - اشاره به حدیث شریف موتوا قبل ان تموتوا

 

آری از مشرق چو خورسر بر زند

بارگه بر عرصه خاور زند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

 

لحظه ای بر شاخساری پر زند

یک گلی از گلبنی بر سر زند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۴۴ - رجوع به باقی داستان حضرت خلیل الرحمن

 

بار دیگر هم از آنجا پر زند

خیمه اش را عشق بالاتر زند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۴۹ - توضیح معنی فناء فی الله و اقسام آن

 

صبح صادق از دلش سر بر زند

آفتاب از مطلع جان سر زند

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۷ - بقیه حال حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ذبیح

 

جان ز شوق و وجد بال و پر زند

تا مگر خود بردم خنجر زند

ملا احمد نراقی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » ساقی نامه » شمارهٔ ۱ - ساقی‌نامه

 

ندیدیم کاری از او سر زند

بجز اینکه پیوسته ساغر زند

حکیم سبزواری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۷ - در شهادت حضرت ابوالفضل (ع)

 

طبعم به هر ترانه نوای دگر زند

عشّاق وار، برصف خوف و خطر زند

گاهی هوای ملک عراقش گهی حجاز

گاهی قدم به خاور وگه باختر زند

با، هر مخالف است مؤالف به راستی

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع دوم

 

عبّاس اگر که دست به شمشیر بر زند

یکباره شعله بر همه ی خشک و تر زند

از تیغ آبدارش گر، یک شراره یی

گردد عیان به خرمن هستی شرر زند

از قتل خود خبر نشود تا به روز حشر

[...]

وفایی شوشتری
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۳

 

هر زمان از یک گریبان سر زند

گه برین در، گاه بر آن در زند

عمان سامانی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - و برای او همچنین

 

تا چند مرغ جان به نفس بال و پر زند

هر لحظه نقش تازه و رنگ دگر زند

تا کی گل از وصال تو آخر بسر زند

خورشید اگر مقابل روی تو سر زند

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode