گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۴۱

 

ای داورگیتی که بود شهرهٔ آفاق

چون مهر فلک هرکه به حان مهر تو و‌رزد

دارد رخم از خون جگر رنگ طبرخون

با آنکه بود شعر مرا طعم طبر زد

این پارسیان راکه به صد بیت ستودم

[...]

قاآنی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۲۰

 

که بر نخل امید من تبر زد؟

که بر مبنای اقبالم حجر زد؟

جدا فایز که کرد از وصل جانان

که بر جانم خدنگ بی خبر زد؟

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۵۴

 

سحر سنبل دمید و لاله سر زد

که نرگس خیمه بر کوه و کمر زد

چرا فایز از این غصه نمیرد

که نرگس تاج سلطانی به سر زد

فایز
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۱ - ورود آل عصمت به زمین کربلا

 

در ماریه خیمه چو شه جن و بشر زد

در عرش برین روح الامین دست به سر زد

نوح نجی از ماتم وی نوحه‌گر آمد

طوفان به جهان بار دگر ز اشک بصر زد

شد منفعل از فعل بشر بوالبشر از خلد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)

 

ز غصه طایر روحش ز ملک تن پر زد

ز پا فتد و به ماتم دو دست بر سر زد

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۵ - در اقسام قند مکرر

 

بتاقند مکرر پنج قسم است

که با لعلت به دشنامی نیرزد

«سلیمان » و «فانیذ» است و «ابلوج »

چهارم «سنجری » پنجم «تبرزد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - شرایط قضاوت

 

ببین اندر هنرهائی که ورزد

که هر مردی بکار خویش ارزد

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۱۰ - دلن بحر است کو ساحل نورزد

 

دلن بحر است کو ساحل نورزد

نهنگ از هیبت موجش بلرزد

ازن سیلی که صد هامون بگیرد

فلک با یک حباب او نیرزد

اقبال لاهوری
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۱ - فی ولادة الحجة عجل الله فرجه

 

آفتاب لاهوت از مشرق ازل سر زد

تا ابد شرر اندر آفتاب خاور زد

باز سینۀ سینا شعله از جگر بر زد

باز پور عمران را مرغ شوق دل پر زد

غروی اصفهانی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode