عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
اگر اینجایگه بینی کمالش
شوی هر لحظهٔ در اتّصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
دهد آن جام و بنماید جمالش
بتابد آن زمان نور جلالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
بعزّت یافت اینجاگه کمالش
که بنمود او ز اظهار جلالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
حقیقت جام سرّ لایزالش
مر او را داده بُد حق دروصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ز صبرت باز بنماید جمالش
به صبرت میبیابی کل وصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چنان باش اندر آن و در وصالش
که راحت یابی از عین وبالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
چنان تسلیم کن جان در جلالش
که یابی در نمود جان وصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بقدر خود تو ره بردی جلالش
که تا بوئی بیابی ازوصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
یقین چون آب در عین وصالش
شده آیینهٔ جان در جمالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
فنا شو خاک و او را ده وصالش
چو خود اندر تجلّی جلالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
ولی زابست اینجاگه جمالش
که اعیان آمد از نور جلالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
حقیقت آینه دانم جمالش
همی یابم در او عکس خیالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
دمی گریانم از شوق وصالش
که میبینم برون نور جمالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
وصال اینجاست بر خور از وصالش
نظر کن در درون نور جلالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
بدین بت میتوان دیدن جمالش
که این بت هست عین اتّصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
اگر بنمایدت ناگه جمالش
تو خود یابی حقیقت اتصالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید
اگر در دیده دریابی وصالش
عیان بینی تجلّی جمالش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
از این هر دو نمود لایزالش
نظر میکن تجلّی جلالش
نجمالدین رازی » رسالهٔ عشق و عقل (معیار الصدق فی مصداق العشق) » بخش ۶ - فصل
آن مرغک من که بود زرین بالش
آیا که کجا پرید و چون شد حالش
از دست زمانه خاک بر سر باشم
تا خاک چرا نکرد بردنبالش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۲
شب چیست برای ما زمان نالش
وان را که نه عاشق است او را مالش
وان عاشق ناقصی که نوکار بود
گوشش نشود گرم به شب بیبالش