گنجور

اوحدی » جام جم » بخش ۱۹ - در صفت علم

 

جان داننده گر چه دمسازست

با بدن بر فلک به پروازست

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۲ - در شرایط عمارت کردن

 

خلق محتاج و دیدها بازست

کار مردم بساز، ارت سازست

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۰ - در توحید

 

نی، چه گفتم؟ چه جای این سازست؟

دوست پیدا و دیده‌ها بازست

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠۵

 

چون سفیهی زبان دراز کند

که فلانکس بفسق ممتازست

فسق او زین بیان یقین نشود

واین باقرار خویش غمازست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر

 

کسی داند که او معشوقبازست

و بی یسمع و بی یبصر چه رازست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر

 

چگویم شرح این دور و درازست

مگر اینها از آن معشوقبازست

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۸

 

ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست

وانجا که نیازست که حاجت بنمازست

بی عشق مسخر نشود ملک حقیقت

کان چیز که جز عشق بود عین مجازست

چون مرغ دل خسته ی من صید نگردد

[...]

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست

در بوته عشقت دل مسکین به گدازست

حال من دلخسته که گوید به نگارم

جز باد صبا کاو به جهان محرم رازست

ای باد صبا از من دلخسته بگویش

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

ما را به قد سرو تو ای دوست نیازست

هر چند تو را با من مسکین سر نازست

حال دل خود با که بگویم بجز از باد

کاو سوختگان را به کرم محرم رازست

احوال دل سوخته هم باد بگوید

[...]

جهان ملک خاتون
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

بگذار ره صومعه، کان دور و درازست

بنشین بدر میکده، کان خانه رازست

چون بانگ نمازی نشنیدی تو درین کوی؟

گر گوش تو بازست همه بانگ نمازست

از خرقه و زنار و ز سجاده و تسبیح

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بیان واقعه دیدن امیر تیمور

 

که:هان!ای قاسمی،راه توبازست

بیا، بشنو تو از ما هرچه رازست

قاسم انوار
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۲۶ - صفت شب گذراندن پروانه

 

شب دوری دراز و جانگدازست

حکایتهای او گفتن درازست

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

چه یارست و چه جان دلنوازست

چه حسنست و چه عشوه این چه نازست

چه معشوق و چه قدست و چه رفتار

چه رندست و چه جان عشق بازست

چه بزم است وچه عیش و جام باده

[...]

اسیری لاهیجی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۵ - بزم‌آرایی شاه و نظر کردن گدا

 

کوه با عاشقان هم‌آوازست

پایدارست زان سرافرازست

هلالی جغتایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

دایم به رهت در دو چشمم بازست

صد تحفه ام از نیاز پااندازست

پیش آی و به مهر دانه عشوه بریز

پر تیز مرو که روح در پروازست

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - این ترکیب موحدانه در دارالسلطنه لاهور در فصل گل و بهار در اوان سرمستی ها در تعریف خرمی عالم مذیل به نام نامی صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان خانان در استدعای صحبت ایشان گفته شده

 

زان دم که به افسون طبیبانت نیازست

عیسی به فسون دم خود بر سر نازست

در آرزوی صحت تو لحظه بر ایام

همچون شب عیدست که بر طفل درازست

کار تو نه کاریست که آن فاتحه خواهد

[...]

نظیری نیشابوری
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسن‌خان شاملو

 

هر چند که بوسه نیازست

اما به هوس دریش بازست

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

از شاه جهان جهان ببرگ و سازست

کوس عدلش بسی بلند آوازست

زنجیر عدالتش سراپا چشم است

پیوسته براه دادخواهان بازست

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۸

 

معنی از لفظ سبکروح فلک پروازست

لفظ پرداخته بال وپر این شهبازست

عشق بالاتر از آن است که در وصف آید

چرخ کبکی است که در پنجه این شهبازست

خامشی پرده اسرار حقیقت نشود

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸۷

 

صفیر شهپر توفیق، حسن آوازست

کمند عشرت رم کرده رشته سازست

فروغ نور تجلی به طور می گوید

که کار مردم بی دست و پا خداسازست

تو صاف کرده مده پشت خویش بر دیوار

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode