گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

عشق نگوئی که بر قرار نماند

حسن تو چون دید مستعار نماند

بلبل شیدا بنه هوای گل از سر

کاین گل و این باغ و این بهار نماند

گر بکشی تیغ امتحان تو بمیدان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰

 

با وجود نگه مست تو هشیار نماند

پس از این ساقی خود باش که دیار نماند

در خور دولت بیدار نگردد هرگز

آن که شب تا سحر از عشق تو بیدار نماند

زینهار از تو که هنگام شهادت ما را

[...]

فروغی بسطامی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

هیچ گلستان، به روی یار نماند

صفحه مانی بدان نگار نماند

بی گل روی توام بهار خزان شد

جای خزان است اگر بهار نماند

گر ببرد باد بوی عنبر زلفت،

[...]

افسر کرمانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۸ - به یادگار در دفتر یکی از دوستان نوشته شد

 

چه یادگار نوبسم من اندرین دفتر

که ازکدورت دل خامه را قرار نماند

بدین خوشیم که از خوب و زشت کار جهان

به روزگار جز این چند یادگار نماند

یکی سوار درآمد به دشت و شوخی کرد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode