جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷۵ - خاتمه در شکر اتمام و تاریخ اختتام و دعای بعض اکرام ابقاهم الله تعالی الی یوم القیام
خوش آن رهرو که بخت سازگارش
نشاند بر لب آن جویبارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳ - نخل خامه رطب بار پیراستن و نخلستان نعت خواجه ابرار به آن آراستن علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات
سر رشته جاه و اعتبارش
افتاده به دست ازان مهارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - خشم گرفتن پدر لیلی از مجنون به جهت آمدن وی به خانه همسایه لیلی و به دادخواهی به درگاه خلیفه رفتن و سوگند خود را که پیش ازین مذکور شد راست کردن
یعنی پدر بزرگوارش
آن در همه فن بزرگ کارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دیده نوفل مجنون را در بادیه و بر وی ترحم کردن و وی را وعده دادن که لیلی را برای وی خواستگاری کند و ابا کردن پدر لیلی
این بود تمام روز کارش
سرمایه عیش روزگارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - در صحرا و دشت گردیدن مجنون و خطاب کردن وی با گردباد
پیکی طلبید کز دیارش
آرد به حریم دل قرارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - باز خریدن مجنون غزالی را از صیاد و آزاد کردن وی بر یاد لیلی کردن وی بر یاد لیلی
سنبل چو چری ز مرغزارش
می خور غم زلف مشکبارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - حکایت کردن کثیر شاعر عاشق عزه از مجنون پیش خلیفه
نومید شدم ز کار و بارش
بی طعمه بماندم از شکارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - رسیدن کثیر به روضه پر غزالان و خبر آوردن پیش مجنون و جواب آن شنیدن
آهو که چرد به مرغزارش
چون دام نهم پی شکارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۷ - پوست پوشیدن مجنون و به میان گوسفندان لیلی درآمدن و به حوالی خیمه گاه وی رفتن
نی صبر بماند نه قرارش
وز دست برفت اختیارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
وز سر شده موی تار تارش
از شعر سیه به بر شعارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
نگذشته هنوز نوبهارش
در جان ز خزان خلید خارش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب
بینی ز لطیفههای کارش
خاصیت موسم بهارش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۲ - نشستن خسرو به پادشاهی بار دوم
از آن خاطر نبودی برقرارش
که می بودی به یک دستی دو کارش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو
ز دیده بود درها درکنارش
شبه گردیده لعل آبدارش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو
دو گیسویم که کم بادا قرارش
چه کرد آخر به روز و روزگارش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو
صبوحی کرد و شد رخ چون بهارش
که بود از باده دوشین خمارش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد
ز روی خود، دل آور با قرارش
مکن چون گیسوی خود تار و مارش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۹ - پشیمان شدن شیرین و رفتن عقب خسرو و مجلس نهادن
هر آن کس کو مدد شد روزگارش
نمی باید دگر چیزی به کارش
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۱۴
کتاب آن کس که از کس عاریت جست
مکن ز اهل خرد دیگر شمارش
که هست آن مونس محبوب کس را
گهی اندر بغل گه در کنارش
چه ابله مردکی باشد که گوید
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در موعظه گوید
کسی کز خود نشد آگه چه فیض از ملک اسرارش
خبر از عالم معنی نباشد نقش دیوارش
ز راه کعبه دل دور کن سنگ بت هستی
اگر هم کعبه سنگ ره شود از راه بردارش
کسی در باغ دهر از بهر گل چیدن چرا گردد
[...]