سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی
به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد
زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد
چو ماهِ دولتِ بوبَکرِ سَعد آفِل شد
طلوعِ اَخترِ سَعدَش هنوز جان میداد
امیدِ امن و سلامت، به گوشِ دل میگفت
[...]
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹
دادار که بر ما در قسمت بگشاد
بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد
آن را که نداد از سببی خالی نیست
دانست سرو به خر نمیباید داد
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴۴
شنیدم که بیوهزنی دردمند
همی گفت و رخ بر زمین مینهاد
هر آن کدخدا را که بر بیوهزن
ترحم نباشد زنش بیوه باد
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲
پیش که بر آورم ز دستت فریاد
هم پیش تو از دست تو گر خواهم داد
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸
گر تضرع کنی و گر فریاد
دزد زر باز پس نخواهد داد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن
وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
مراد هر که بر آری مطیع امر تو گشت
خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷
بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم
ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۳ - سبب نظم کتاب
چو پاکان شیراز، خاکینهاد
ندیدم، که رحمت بر این خاک باد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی
چنویی خردمند فرخ نژاد
ندارد جهان تا جهان است، یاد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی
زبان آوری کاندر این امن و داد
سپاست نگوید زبانش مباد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی
جهان آفرین بر تو رحمت کناد
دگر هرچه گویم فسانهست و باد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی
گر از سعد زنگی مثل ماند یاد
فلک یاور سعد بوبکر باد
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۵ - مدح محمد بن سعد بن ابوبکر
زهی دین و دانش، زهی عدل و داد
زهی ملک و دولت که پاینده باد
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
به ناخوب تر صورتی شرح داد
که بد مرد را نیکروزی مباد
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۶ - حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان
برفت آن زمین را دو قسمت نهاد
به هر یک پسر، زآن نصیبی بداد
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۶ - حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان
خدیو خردمند فرخ نهاد
که شاخ امیدش برومند باد
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۳ - حکایت در این معنی
ندیمی زمین ملک بوسه داد
که ملک خداوند جاوید باد
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۷ - حکایت
چو الب ارسلان جان به جانبخش داد
پسر تاج شاهی به سر برنهاد
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی
پسر در پی کاروان اوفتاد
ز دشنام چندان که دانست داد