گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۲

 

میان سپهدار و آن سرو بن

زنی بود گوینده شیرین سخن

پیام آوریدی سوی پهلوان

هم از پهلوان سوی سرو روان

سپهدار دستان مر او را بخواند

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۵

 

چو گشتاسپ نزدیک دریا رسید

پیاده شد و باژ خواهش بدید

یکی پیرسر بود هیشوی نام

جوانمرد و بیدار و با رای و کام

برو آفرین کرد گشتاسپ و گفت

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸

 

چنین گفت رستم به اسفندیار

که کردار ماند ز ما یادگار

کنون داد ده باش و بشنو سخن

ازین نامبردار مرد کهن

اگر من نرفتی به مازندران

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۲

 

چو شد روز رستم بپوشید گبر

نگهبان تن کرد بر گبر ببر

کمندی به فتراک زین ‌برببست

بران بارهٔ پیل پیکر نشست

بفرمود تا شد زواره برش

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۳

 

بدانگه که رزم یلان شد دراز

همی دیر شد رستم سرفراز

زواره بیاورد زان سو سپاه

یکی لشکری داغ‌دل کینه‌خواه

به ایرانیان گفت رستم کجاست

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲

 

چو بیگاه گازر بیامد ز رود

بدو جفت او گفت هست این درود

که باز آمدی جامه‌ها نیم‌نم

بدین کارکرد از که یابی درم

دل گازر از درد پژمرده بود

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳

 

چنان بد که روزی به نخچیر شیر

همی‌رفت با چند گرد دلیر

بشد پیر مردی عصایی به دست

بدو گفت کای شاه یزدان‌پرست

به راهام مردیست پرسیم و زر

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۳

 

هم آنگه یکی نامه بنوشت زود

بران آفرین آفرین بر فزود

که با موبد یکدل و پاک رای

زدیم از بد و نیک ناباک رای

ز هرگونه‌ای داستانها زدیم

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲۰

 

دبیر خردمند را پیش خواند

دل آگنده بودش ز غم برفشاند

یکی نامه بنوشت پر آب چشم

ز بهر برادر پر از درد و خشم

بسوی فریبرز کاوس شاه

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۷

 

وز آن پس برآمد ز لشکر خروش

زمین و زمان شد پر از جنگ و جوش

ستاره پدید آمد از تیره گرد

رخ زرد خورشید شد لاژورد

سپهدار ترکان از آن انجمن

[...]

۶۲ بیت
فردوسی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱

 

برآمد سپاه بخار از بحار

سوارانش پر در کرده کنار

رخ سبز صحرا بخندید خوش

چو بر وی سیاه ابر بگریست زار

گل سرخ بر سر نهاد و ببست

[...]

۶۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶

 

ای بار خدای و کردگارم

من فضل تو را سپاس دارم

زیرا که به روزگار پیری

جز شکر تو نیست غمگسارم

جز گفتن شعر زهد و طاعت

[...]

۶۲ بیت
ناصرخسرو
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۶

 

بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار

افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار

گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان

گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار

غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر

[...]

۶۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۵۶

 

بگداخت آبگینۀ شامی در آبدان

وز آب چشم ابر بخندید بوستان

با چشم پر سرشک اندر هوا نهاد

میغی به رنگ قیر ز دریای قیروان

گر آسمان ز میغ بپوشید باک نیست

[...]

۶۲ بیت
ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح امیر ابونصر جستان

 

خریدم به دل دلبری رایگانی

که هست او به جان و به دل رایگانی

ز نادیدنش زندگانی بکاهد

بیفزاید از دیدنش زندگانی

جوانیش در کار کردیم ولیکن

[...]

۶۲ بیت
قطران تبریزی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۲ - کشتن فرامرز،گرگان را

 

دگر روز چون خسرو آسمان

برآمد زگردون سپیده دمان

ز چرخ چهارم چو بنمود چهر

بیاراست گیتی سراسر به مهر

سپهبد بیامد به تن بر زره

[...]

۶۲ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - ستایش ظهیرالدوله ابراهیم

 

ز عز و مملکت و بخت باد برخوردار

سر ملوک جهان خسرو ملوک شکار

ظهیر ملت حق بوالمظفر ابراهیم

نصیر دولت و دین پادشاه گیتی دار

زمانه عزم و قضا قوت و قدر قدرت

[...]

۶۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - ناله از تیره بختی خود و امتداد گرفتاری

 

از کرده خویشتن پشیمانم

جز توبه ره دگر نمی دانم

کارم همه بخت بد بپیچاند

در کام زبان همی چه پیچانم

این چرخ به کام من نمی گردد

[...]

۶۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵ - افتادن شهریار در طلسم عنبر دز گوید

 

به پیش اندرون پیر و یل در قفا

همی رفت مانند باد صبا

چه لختی بدین کوه بنهاد گام

معطر شد او را ز عنبر مشام

به پیر آنزمان گفت گرد دلیر

[...]

۶۲ بیت
عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۰ - رسیدن شهریار به بیشه نهم و رزم او با سگسار گوید

 

بر آن که یکی قلعه بینی شگرف

نگردد کم از بس بلندیش برف

رسیده در آن قلعه بی بدل

سر پاسبانان بپای زحل

در آن قلعه مضراب دارد نشست

[...]

۶۲ بیت
عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۴