عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۹ - پسر در شرح رموز حقیقت در نفس وجان گوید
عجب جائیست بابا عین دریا
که عقل عاقلان کردست شیدا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۹ - پسر در شرح رموز حقیقت در نفس وجان گوید
مرا ره گم مکن اینجای بابا
که مسکن دیدهام در عین ماوا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۰ - پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید
مر الهام میگوید در اینجا
که ناپیدا شو اندر عین دریا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
اناالحق میزنم در عین دریا
نخواهیدم دگر دیدن در اینجا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
ولیکن جرعهٔ خوردیم اینجا
که از مستی من حیرانست دریا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید
بیا تا بگذریم از عین دریا
ز دریای دگر گردیم یکتا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۲ - پسر در قطع علایق این جهان فانی گوید
چو سرگردانی اندر عین دریا
کجا هرگز رسی در منزل ما
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۳ - در بلا و غصّه این جهان فرماید
در این بحر فنا و عین دریا
بگو تا چند مانی خوار و رسوا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۳ - در بلا و غصّه این جهان فرماید
چنان حیران شدی در عین دریا
که خواهی گشت ناگاهی تو شیدا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۳ - در بلا و غصّه این جهان فرماید
شدم رسته ز خوف عین دریا
بخواهم رفت من در عین یکتا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۳ - در بلا و غصّه این جهان فرماید
درین غرقاب غم در عین دریا
وجود جمله ذرّاتست شیدا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
دم وحدت زدی ازنقش دریا
توئی در هر دو دریا دوست یکتا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
بسی کردم سفر زان سوی دریا
ز بهر دیدنت ای جان جانها
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
رهی بگذاشته و استاده اینجا
نمود من در اینجا داده غوغا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید
ز اوّل کشتی اندر عین دریا
بود وقتی که موج آید هویدا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۹ - در سلوک شریعت ورزیدن و از حقیقت متمتع شدن فرماید
ولیکن همچو او در عین دریا
ندانی رفت تو ای پیر شیدا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۹ - در سلوک شریعت ورزیدن و از حقیقت متمتع شدن فرماید
چو یارت گم شود در عین دریا
کجا می باز بینی روی او را
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
ز دنیا بگذر و از عین دریا
که در دریا نبینی جز که سودا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
دلت شد با خبر زین سرّ دریا
حکایت کوش کردستی و بینا
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
اگر مردی تو اندر دار دنیا
خبر یابی تو از اعیان عقبی