گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۰ - پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید

 

مر الهام میگوید که باز آی

گره یکبارگی ازخویش بگشای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید

 

در آن دریا نمیگنجد سر و پای

کجا باشد در آنجا بود دنیای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید

 

مرا از وصل خود یک ذرّه بنمای

چرا اندازیم از جای بر جای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید

 

همه ذرّات مستند و سر از پای

نمیدانند رفته جمله از جای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۴ - در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید

 

نمیدانست آدم او سر از پای

بمانده واله و حیران و شیدای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

چو او رانیست جای و در سراپای

توانی یافت جاویدش همه جای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

براه راستان سوی بهشت آی

گره یکبارگی از خویش بگشای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

یکی خرطوم سود و دیگری پای

همه یک چیز را سودند یکجای

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید

 

اگرداری عیان عشق بنمای

گره از کار عالم جمله بگشای

عطار
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۷
sunny dark_mode