عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
ماندهٔ دایم اسیر ننگ و نام
وانگهی گوئی که شد دوری تمام
عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
گر شراب لطف او خواهی بجام
قطع کن وادی قهر او تمام
عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
مرگ گوئی نیست جانت را تمام
کاتشیش از ظلم در باید مدام
عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
باز جبریل آمد و دادش پیام
گفت میگوید خداوندت سلام
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
زیر آن در رفتم و کردم مقام
تا جنازه بر سر آوردم تمام
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
کار تو بی من کجا گیرد نظام
گر منت ندهم تهی مانی مدام
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
کس سیه دیگم نمیخواند بنام
چون سیه کاسه توئی در هر مقام
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
گر به کنه خویش ره یابی تمام
قدسیان را فرع خود یابی مدام
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
لاجرم شه رستگار آمد مدام
از رحیمی نیست برتر یک مقام
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
هان و هان دادم برین پل ده تمام
تا بران پل بر نمانی بر دوام
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
خورد یک نوباوه را حالی نظام
پس دوم خورد و سوم هم شد تمام
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
پس زفان بگشاد در مجمع نظام
گفت خوردم این سه نوباوه تمام
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گر چو خود خواهی رعیت را مدام
مملکت را عادلی باشی تمام
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
نبودش در عدل کردن خاص و عام
خلق را چون خویشتن خواهد مدام
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
عدل باشد اینکه سی سال تمام
من درین ویرانه میباشم مدام
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
گر ترا ملک جهان گردد تمام
کار حرص تو کجا گیرد نظام
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
خون بریزی خلق را در صد مقام
تا خوری یک لقمهٔ وانگه حرام
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنه
می فرو گیرند در حرفم تمام
مینهند انگشت بر حرفم مدام
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
لیکن از ماسوی ذوالنون برسلام
گو که هان ای مدعی ناتمام