درون آب حل شو زود دریاب

که محو اینجا شوی در عین غرقاب

همه دنیا نیرزد قطرهٔ آب

اگر تو مرد راهی زود بشتاب

تو در حیرت فروماندی بگرداب

که افتی ناگهان اینجای غرقاب

مرا الهام میگوید که ای باب

که خواهم شد در اینجاگاه غرقاب

اناالحق حق ز دست ای باب دریاب

در این دریا چو کشتی عین غرقاب

در آن دریا قدم زن با من ای باب

نمود عشق من اینجا تو دریاب

نماند نقش کشتی هیچ در آب

ز ناگاهی پذیرد زود غرقاب

یکی کشتیّ دیگر هست دریاب

در آن کشتی حقیقت زود و بشتاب

کنون ای پیر خواهم رفت دریاب

توئی صورت به نزد ما تو بشتاب

کنون ای باب خواهم رفت دریاب

که گشتم من زحیرت عین غرقاب

ره حق راه مردانست دریاب

اگر تو میتوانی زود بشتاب

خبر داری زجوهر زود بشتاب

نمود خویش در بغداد جان یاب

شب مهتاب چون میآمدت خواب

که عاشق خواب کی ماند ز مهتاب

محنسب و سرّ این سرار دریاب

مشو ای دوست چندینی تو در خواب

طبیعت عین شیطانست دریاب

از این معنی مکن تو نیز اشتاب

درون خانه معشوقست دریاب

زبانت گوش کن جانت در این باب

چنین بهر خودی در خورد و در خواب

بهشت جاودان از خویش دریاب

نشان واصلی این است دریاب

دمادم سوی من بیجان تو بشتاب

بدان اسرار حق بازی و در یاب

در این اسرارها این دم تو بشتاب

بهشت صورتست اینجای دریاب

بسوی جنّت جانان تو بشتاب