×
عطار » منطقالطیر » حکایت باز » حکایت باز
باز پیش جمع آمد سرفراز
کرد از سِّرِ معالی پرده باز
سینه میکرد از سپهداری خویش
لاف میزد از کلهداری خویش
گفت: من از شوق دست شهریار
[...]
۲۲ بیت
عطار » منطقالطیر » حکایت باز » حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود میگذاشت و آن را نشانه میگرفت
پادشاهی بود بس عالیگهر
گشت عاشق بر غلامِ سیمبر
شد چنان عاشق که بیآن بت دمی
نه نشستی و نه آسودی دمی
از غلامانش به رتبت بیش داشت
[...]
۱۲ بیت
