گنجور

 
۱
۲
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی استغنا » حکایت مریدی که از شیخ خواست تا نکته‌ای بگوید

 

آن مریدی شیخ را گفت از حضور

نکته‌ای برگوی شیخش گفت دور

گر شما روها بشویید این زمان

آنگهی من نکته آرم در میان

در نجاست مشک بویی، زان چه سود

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » المقالة الثامنة

 

پسر گفتش بگو تا جادوئی چیست

که نتوانم دمی بی شوقِ آن زیست

چو سحرم این چنین محبوب آمد

چرا نزدیک تو معیوب آمد

مرا از سرِّ سحرآگاه گردان

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۸) حکایت ماه و رشک او برخورشید

 

تو نشنیدی که پرسیدند از ماه

که تو چه دوست تر داری درین راه

چنین گفت او که آن خواهم که خورشید

بگیرد تا بود در پرده جاوید

همیشه روی خواهم زیر میغش

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۹) سؤال کردن مردی از مجنون

 

رفیقی گفت با مجنون گمراه

که لیلی مُرد گفت الحمدلله

چنین گفت او که ای شوریده دین تو

چو می‌سوزی چرا گوئی چنین تو

چنین گفت او که چون من بهره زان ماه

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۱۴) گفتار شیخ در درآمدن دولت

 

به شیخی گفت مردی کای نکوکار

چه خواهی کرد اگر دولت بوَد یار

چنین گفت او که گر دولت درآید

بگوید آنچه شاید و آنچه باید

هر آنکس را که دولت یار باشد

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » المقالة الحادی عشر

 

پسر گفتش اگر در جاه باشم

چرا آشفته و گمراه باشم

چو من در اعتدالی جاه جویم

مکن منعم اگر این راه جویم

اگر اندک بود در جاه میلم

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » جواب پدر

 

پدر گفتش چه گر اندک بوَد جاه

کزان اندک بسی مانی تو در چاه

دگر ره گر بطاعت بنگری باز

ترا حالی حجابی افتد آغاز

چو از طاعت حجابی پیشت آید

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » جواب پدر

 

پدر گفتش امل چون غالب آمد

دلت عمر ابد را طالب آمد

از آنی آبِ حیوان را خریدار

که جانت را امل آمد پدیدار

اگر یک ذره نور صدق هستت

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » المقالة الرابع عشر

 

پسر گفتش اگر آب حیاتم

نخواهد داد از مردن نجاتم

نباید کم ازانم هیچ کاری

که بشناسم که چیست آن آب باری

گر از عین الحیاتم نیست روزی

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » المقالة السابع عشر

 

پسر گفتش بر محبوب و معیوب

تو می‌دانی که ملکت هست مطلوب

بزرگان و حکیمان زبردست

بایشان قوت می‌جویند پیوست

نه هرگز جمع دیدم نه پریشان

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۸) حکایت یحیی معاذ رازی

 

مگر یحیی معاذ آن مردِ محرم

براهی بر دهی بگذشت خرّم

یکی گفتش که هست این ده دهی خوش

زبان بگشاد یحیی همچو آتش

کزین خوشتر دل مردیست بالغ

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۲) گفتار بزرگی در شناختن حق

 

بزرگی گفت از پیرانِ این راه

که تا بشناختم حق را، از آنگاه

مرا نه امن و نه ناایمنی هست

نه با کس دوستی نه دشمنی هست

کنون من گفتم اسراری که شاید

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل

 

شنودم حال بوالفشِّ چغانی

که گفتندش چرا خر می‌نرانی

که چون خورشیدِ روشن‌روی در گشت

بتاریکی فرومانی درین دشت

تو هم ای بُرده اندر دشت خوابت

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بیدلی را گفت آن پیر کهن

حق بود ظالم روا هست این سخن

گفت ظالم نیست اما دایم او

صد هزاران بنده دارد ظالم او

هرچه جمع آری بظلم این جایگاه

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

عیسی مریم که بودی شاد او

چون زمرگ خویش کردی یاد او

با چنان بسطی که بودی حاصلش

آن چنان بیمی فتادی در دلش

کز عرق آغشته گشتی جای او

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

در رهی داود طائی بی قرار

میشد و تعجیل بودش بیشمار

آن یکی گفتش چرا داری شتاب

گوئی افتادست در دکانت آب

گفت بر دروازه در بند منند

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱۰ - الحكایة ‌و التمثیل

 

در رهی میرفت مجنونی عجب

بود پای و سر برهنه خشک لب

شد ز سرما و گل ره بیقرار

سر ببالا کرد و گفت ای کردگار

یا دلم ده باز تا چند از بلا

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

مفتئی را دید آن پرهیزگار

بر در سلطان نشسته روز بار

فتوئی پرسید ازو مرد حلیم

گفت این چه جای فتویست ای سلیم

مرد گفتش بر در شاه و امیر

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

کودکی با خویش تنها ساختی

جوز با خود جمله تنها باختی

آن یکی پرسید از وی کای غلام

از چه تنها جوز میبازی مدام

گفت میری دوست میدارم بسی

[...]

۳ بیت
عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی دیوانه سرافراشته

سر بسوی آسمان برداشته

خوش زفان بگشاد و گفت ای کردگار

گر ترا نگرفت دل زین کار و بار

دل مرا بگرفت تا چندت ازین

[...]

۳ بیت
عطار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۹