گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

چه گلرخ دایه را جان داده میدید

میان خاک و خون افتاده میدید

نبودش تاب آن بیداد و خواری

برآورد از جهان فریاد و زاری

کتان سنبلی بر تن بدرّید

[...]

۱۵۰ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

تو قدر خود نمیدانی که عرشی

ز کرسی آمده در عین فرشی

تو قدر خود نمیدانی که لوحی

ز عین ذات اندر عین روحی

تو قدر خود نمیدانی قلم وار

[...]

۱۵۰ بیت
عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید

 

الّا ای جان کنون دیدار دیدی

که در کون و مکان عطّار دیدی

الّا ای جان تو واصل آمدی باز

کنون در خود نگر انجام و آغاز

الّا ای جان سخن با تست از دل

[...]

۱۵۰ بیت
عطار